غزل شمارهٔ ۱۳۲

غزل شمارهٔ ۱۳۲ #

به آبِ روشنِ می عارفی طهارت کرد

عَلَی الصَّباح، که میخانه را زیارت کرد

همین که ساغرِ زَرّینِ خور، نهان گردید

هِلال عید به دورِ قدح اشارت کرد

خوشا نماز و نیازِ کسی که از سرِ درد

به آبِ دیده و خونِ جگر طهارت کرد

امام خواجه، که بودش سرِ نمازِ دراز

به خونِ دخترِ رَز خرقه را قِصارت کرد

دلم ز حلقهٔ زلفش به جان خرید آشوب

چه سود دید ندانم که این تجارت کرد

اگر امامِ جماعت طلب کند امروز

خبر دهید که حافظ به می طهارت کرد